- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
بـابـا بیـا جـان کـنـدن من را نـظـر کـن بابا بـیـا فکــری به حال این پـسر کن از درد، صورت میکشم بر خاک حجره خاکی تـماشــای رخ قـرص قـمـر کن خـورشـیــد مـی ســوزد از آه آتــشـیـنـم یک چاره بهر این وجود پُر شـرر کن هستم جـگــر گـوشـه تو را بابا بیا زود با آستین، پاک از لبم خـون جگـر کن وقـت وصیّـت کــردنــم مــحرم نــدارم یک دم بـیـا و مـادرم را هـم خـبر کن چون مادرم هم دست وپهلویش شکسته ست خود را عصای مـادر بی بال و پُـر کن بالا سرم وقتی رسیدی روضه خوان شو هــمـراه من تا مـقـتـل اکـبر سـفـر کن من می شـوم اکـبر ولی نه قـطعه قـطعه تو نیـمـه جان ایفای نقـش آن پـدر کن
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
ازمن گرفته همسر من خورد و خواب را زهـر جـفـا ز جـان و دلـم برده تاب را وای از عِناد دختر مأمـون که از جـفــا مـسـمـوم کــرده زادۀ خــیــرالـمـآب را تنها نه جان من که از این شعله سوختند جـان رسـول و فـاطـمـه و بـوتـراب را پی می برد به سوخـتن جسم و جـان من هـر کـس که دیـده سـوخـتـن آفـتـاب را ای آنکه الـتهـاب عـطـش را شـنـیـده ای بنگر به عضو عضو من این التهاب را افکنده است شعله به جـان من و هنـوز از من کـنـد دریـغ یکـی جـرعـه آب را یـا رب تـو آگـهـی که بـرای بـقـای دیـن بر جان خـریدم این سـتم بی حـسـاب را جان میدهم به غربت وعطشان که خون من تـضـمـیـن کـنـد تــداوم اســـلام نـاب را باشد ز فـیض دوستی ما اگـر به حـشـر آسـان کـند خـدا به «مؤید» حـسـاب را
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
ازدل حجرۀ تاریک که بسته است درش می رسد ناله ای و دل شده خون از اثرش چیست؟ این نالۀ سوزنده و از سینۀ کیست؟ صاحب ناله مگر سـوخته پا تا به سرش این فروغ دل زهراست که خون است دلش این جگرگوشۀ موساست که سوزد جگرش این جواد است که از تشنگی و سوزش زهر جـان سـوزان بود و نـالۀ جانـسوز ترش خانه اش قتلگه و همسر او قـاتل اوست بارالهـا تو گـواهی که چه آمد به سـرش هـمسر مـرد برایش پر و بال است ولی هـمـسر سنـگـدل او بشکسته است پـرش آتش زهـر چـنـان کرده به جـانش تأثـیر که کنَد هر نفس سـوخـته اش تـشنه ترش شـهـر بـغـداد بـود شـاهـد مـظـلـومِ دگـر پسری را که دهد جان ز ستم چون پدرش کـاش می بـود غـریب الــغـربـا در آنجـا تا زمـانـی نـگـرد غـربت تنـهـا پـسـرش
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
میـان حُـجـره چنـان ناله از جـفا می زد که سوز ناله اش، آتش به ما سِوا می زد به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شِکوه نداشت و لـیــک داد، ز بـــیــداد آشــنــا می زد شرار زهر ز یک سو،لَهیب غم یک سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می زد گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس در آن میــانــه گهی آب را صدا می زد صدای نـالـۀ وی هی ضعـیف تر می شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می زد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
از بس که پای تا سرم آتش گرفت وسوخت شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت آتش ز جـان سـوخـته ام شعـله می کـشد از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت از کــودکـی ز خــاطـرۀ رنــج مــادرم تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت زهـرم دهیـد باز، مگـر راحـتـم کـنـیـد در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت مثل کـبـوتری که فـقـط بـال و پَـر زند این بازماندۀ پرم آتش گرفت و سوخت خـواهـر نـداشـتـم که عــزاداری ام کـند از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت جـسم مذاب را چه غم از هُـرم آفـتـاب خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت این چند ساعتی که عطش را چـشیـده ام با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت: مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت انـگــار مـی شـنـیـدم عــزای ربــاب را می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت با ایـنکه جان تــازه و جـسم جـوان من از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت بـالای تـربـتـم بـنـویـسـیـد: عــمـر مـن از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
ای که هنگام کرم مظهـر الطاف خدایی باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی غیر تو کس گره از کار خـلایق نگشاید که تو از عقده گشایان جهان، عقده گشایی زچه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی بـه کجا درد بیارم؟ تو طـبیبی تو دوایی زکه حاجت طلبم غیر تو ای باب حوائج بـه کـه امــیـد بـبـنـدم تـو امیـد دل مـایی تو که هم چون پدر خویش کریمی و رئوفی شـود آیـا که دم مـرگ به بالـین من آیی ای هـمـه آیـنــۀ آیــۀ تــطـهـیـر، خـدا را چه شــود گر دل آلـودۀ مـا را بـربایـی؟ آمـدم دست تـوسـل به حـریـمت بگـشایم چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی نیست امکان گذشتن ز گذرگـاه صراطم تو مگر این که گذرنامهام امضا بنـمایی تو مگر از من افتاده ز پا دست بگیـری تو مـگـر زنگ ز آیـیـنۀ قـلبــم بـزدایـی ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیکتر از جان عجــبـا در دل مـایی و نـدانـیـم کجــایی تو که بر چشم همه پای نهی در دم مردن خود در آن حجرۀ دربسته دمِ مرگ، چرایی؟ اشک برغربت و مظلومی تو از چه نریزم؟ که غریب استی و فرزند غریبالغربایی گرببرند ز هم روز و شب اعضای تو میثم بِه کـه یک لحظه فتد بین تو و یار،جدایی
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
اگرچه ديده در خون نشـسته اش تر بود دو چشم بی رمقـش نيـمه باز بر در بود ميان حجـره به گـريه نفـس نفـس می زد عزيز فـاطـمه زخـمی ترين كـبوتر بود زبسكه بركف اين حجره دستُ پازده بود تـمـام حـجـره پُـر از تكـه تـكـۀ پـر بود زتشنگی جگرش بين شعله ها می سوخت فضای حـجـره او كـربـلای ديگـر بود كـسـی نـبـود بـرای غـريـبـی اش گـريـد درآن ميانه كسی كاش جای خواهر بود چقدر خواست ز جا خيزد او ولی افتـاد هـمـين كه پشت در افـتـاد ياد مـادر بود بـه يــاد مــادر و مـيـخ و شــراره آتـش به ياد حـيـدر و آن جـنگ نا برابر بود به يـاد مـادر پـهـلـو شـكـسـتـه در كوچه كه دست بسته كنارش فـتاده حـيدر بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
غـربت هیچ کـسی مثل تو مـولا نشود گــره بـی کـسـی تـو بـه خـدا وا نـشـود نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما هـیـچ کس هـمـقـدم زینب کـبـری نشود به لـب تـشـنـۀ تو آب گــوارا نـرسـیـد مقتلت گرچه به جانسوزی صحرا نشود پسر ضامن آهو، تو جـوانـمرگ شدی مـثـل تو هیچ کـسی وارث زهـرا نشود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
از پـشت درب بـستـه کـسی آه می کشد یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد زرد است از چه گـنـدمِ رویِ دلِ رضا بر بـاد رفـته است چـرا حـاصل رضا زلـف مـجـعــد پــسـرش را نـگــاه کـن آنگـاه یـاد یـوسـف غـمـگـیـن چـاه کن ای کاش دست کاسۀ انگور می شکست تا چـهـره جـواد به زردی نمی نشـست ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود ای کـاش کـشته اثـر شـوم خـویش بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
لب می زند كه مـادر خود را صـدا كند يـا حـــق واژۀ جـــگــرم را ادا كــنــد او ناله می زند جگرم سوخت؛ هيچ كس گويـا قـرار نـيـست به او اعــتـنا كـنـد در حجره دست و پا زدنش يك بهانه بود تا روضه ای برای خودش دست و پا كند می خـواست با خـيـال غـم جـد بی كـفـن آن حـجــرۀ سـتـم زده را كـربـلا كـنـد وای از دقـايـقی كه به گـودال يك نـفـر بـالای سـر رسيـد كه سر را جـدا كند بايد عــقـيـلـه بعـد بـرادر در آن مـيـان فـكـری به حـال سـوخـتن بـچـه ها كند حالا غروب يك نفـس افتاد و خواهری لب می زند كه مـادر خود را صدا كند
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
كویر چشم مرا رنگ و بوی بـارانی تـو پـارۀ تن چـشـم و چـراغ ایـرانـی مرا كه بـنـدۀ احسان دسـتـتـان هـستـم ببر به عرش نگاهت شبی به مهمانی همیـشه اوج گـرفـتـم كـنـار چشمانـت چرا كه حـرف دلم را نگـفته می دانی تو بیست و پنج بهار افتخار دادی بر هـوای بی نفـس این جـهـان حـیـرانی و حال مـوقع رفـتن میان یك حـجـره ترك ترك شـدی و با لـبان عـطـشانی و عصر واقعـه تكرار می شود وقـتی برای فاطمه این گونه روضه میخوانی بلـند مرتـبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غـلط نكـنم عـرش بر زمین افتاد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد یا گرد و خاک پیرهنت را تکـان دهد از روی خاک حجـره سر خـاکی تو را بر دارد و به گـوشـه دامن مکـان کند می خــواهـی آب آب بگـویی نـمی شـود گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟ بالا نشـسته ای و جهان زیر پای توست وقـتـش شده گـلـوی شهـیدت اذان دهد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
چـشـمان او طلوع هـزاران سپـیده بود هرگز زمانه دست رد از او نـدیده بود از این و آن سـراغ نشانـیش می گرفت هر کس که از کـرامت آقا شـنـیـده بود بـاب الـمـراد خـانـۀ او مـنـتـهای جــود او را خــدا شـبـیـه خودش آفـریـده بود حیف از جوانیش که جوانمرگ می شود یک زن بساط قتل در آن خانه چیده بود افـتـاده بـر دلــم که دگـر رفـتـنی شــده ازبسکه زهر بال و پرش را تکیده بود از لابـلای خاطره ها پر کـشـید و رفت پای سـری که بر روی نی آرمـیده بود لب های کـربـلائـیـش از هُـرم تـشـنگی با هر نفـس نفـس که بـریـده بریـده بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
کسی خـبـر نشد از غـربت نهـانی من نـیـامـده به سـرم بـهـر هـمـزبـانی من فقـط غـریب مدیـنـه غــم مــرا فـهـمـد که همسرم شده در خانه خصم جانی من کجایی ای پدرم؟ حال و روز من بـینی کـمی تو گـریـه کنی بهـر ناتـوانی من بـرای مـادرم آنـقــدر گـریـه کـردم تـا غــم جـوانی اش آمـد سـر جــوانی من بـیا و خـوب بـبـین کوچـۀ بـنـی هـاشـم به جـلـوه آمده در وقت قـد کمـانی من بیا و در رخ من روی مـادرت را بین کـبود گشته چو او روی ارغـوانی من سـلام بـر بــدن بـی سـر عــزیــز خـدا ســلام بـر تـن عــریـان سـیــد الـشهـدا
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
به زمین خوردی وآهت دل ما را سوزاند جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند پشت این حجره دربسته چه گفتی تو مگر که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند عـمر کوتاه تو پایان غـم انگـیزی داشت جـگـر تـو جـگـر ثـانـیـه هـا را سـوزانـد بی حـیا لحـظـه سخـتی که به تو آب نداد با چنین کار دل ارض و سما را سوزاند بسکه در فکر رخ حضرت زهرا بودی داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند گرچه مثل پدرت سوختی از زهـر ولی مـجـتـبـائی شـدنـت آل عــبـا را سوزانـد طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند بعـد غارت شدن جـسـم غـریـبی دشمـن خـیمه های حرم کـرب و بلا را سوزاند
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
بـاز هـم زهـر شـده مـرهـم بی یـاورهـا بـاز هـم زخـم زدنـد بر جـگر مـادرهـا این چه رسمی ست که یک عده پرستوی غریب بنـشــیـنـنـد درون قــفــس هـمـسـرهـا؟ جای شکر است ندیده جگرش را در طشت باز هم شکـر نبـوده خـبر از خـواهرها این همه تشنگی و سوز عطش ارثش بود صحنۀ کرب و بلایی ست به پشت درها
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
افـتـاده ای بـه گـوشـه ای از آشـیـانـتـان گویا به لب رسیده در این بُرهه جانتان حـتّی مـیان خـانـۀ خـود هم غـریـبه ای یـعـنـی که بی سـتـاره بُـوَد آسـمـانـتــان بر روی خاک حجره تنت پیچ میخورد آری بُـریـده زهــر جـسـارت امـانـتـان بیهوده با نوای عطش دست و پا مزن یک قـطره آب هـم نـرسـد بر دهـانتان شکـر خـدا ز شـدّت مـستی کـسی نزد با چـوب خـیـزران به لب ارغـوانـتـان
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
لب تشنه بود، تشنۀ یك جـرعه آب بود مردی كه دردهای دلش بی حساب بود پا می كشید گوشۀ حجره به روی خاك پـروانـه وار غـرق تب و التـهـاب بود از بسكه شعلــه ور شده بود آتش دلـش حتی نفـس نفـس زدنـش هم عذاب بود یك جرعه آب نـذر امامـش كسی نكرد رفـع عــطش اگر چه کـمال ثـواب بود آخـر شبــیـه جـد غـریـبـش شهـیـد شـد آری دعـای خـسته دلان مستـجاب بود غـربت بـرای آل عـلـی تـازگی نداشت در آن دیـار كـشـتـن مظـلـوم بـاب بود امـا فـــدای بـی كــفــن دشـت كــربــلا آلالـه ای كه زخـم تنـش بی حـساب بود هم تیغ و نیزه خون تنش را مكیده بود هــــم داغــدیـدۀ شـــرر آفـــتـاب بــود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
میان حجره غریبانه دست و پا می زد همان که روضه اش آتش به جان ما می زد میان اشهآد خود گـاه یا رضا می گفت و گــاه مــادر مــظلــومه را صـدا می زد تـمـام حـاجـت او انــتـقـام سـیـلی بـود از آن که مادرشان را به کـوچه ها می زد صدای نـالـۀ او: آه سـوخـتـم، جـگـرم شـراره هـا به دل حـضـرت رضـا می زد دلش گرفت برای کسی که در گـودال عـدو به پـیـکـر او نـیـزه بی هــوا می زد برای اینکـه نبـیـنـد دوبـاره این هـا را میان حجـره غـریـبـانه دست و پا می زد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
بـابـا رضـا بیـا نـفـس آخـر من است سـوزان میان تب همۀ پیکـر من است تا آه می کـشـم ز لـبـم لالـه می چـکـد یک باغ سرخ رنگ به دور و برمن است آئــیـنـۀ جــوان کــبــود عــلــی شـدم چـشم انتـظار دیـدن من مادر من است خواهر نداشتم که کند گریه در غـمم قلب کـنیـزهای حـرم مضطر من است هرمرد درد خویش بگوید به همسرش غربت ببین که قاتل من همسر من است با یـاد کــام تــشــنـۀ آقـای بـی کـفـن خشکیده و ترک ترک این حنجرمن است
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
نيش و كنايه هاست كه از يار می خورم از دست يار زهر شرر بار می خورم اصلا به جنگ و نيزه و لشكر نياز نيست وقـتی ميـان خـانـه ز دلـدار می خورم اکنون زهمسری كه ز من جز صفا نديد چـوب كـدام تـنـدی رفـتـار می خورم؟ شعله شود بلند از اين زخـم بـر جـگـر تا آب از دو چـشـم گهـربار می خورم پهلـو شكـسته مـادر كـم سن و سال من ديگـر بيـا كه حسـرت ديدار می خورم
: امتیاز
|